سخن مدیر مسئول:
از شهدا الگو بگیریم :
یاد شهید بابایی بخیر که طلاهای همسرش را فروخت و به افسران و سربازان متاهل داد و گفت : مایحتاج عمومی گران شده و حقوق شما کفاف خرج زندگی رو نمیده
یاد شهید رجبی بخیر که پول قرض الحسنه به دیگر نیروها میداد و میگفت وام است و وقتی میگفتند دفترچه قسطش را بده میگفت کسی دیگر پرداخت میکند.
یاد شهید حسین خرازی بخیر که قمقمه آبش را در حالی که خودش تشنه بود به همرزمانش میداد و خودش ریگ توی دهانش گذاشت که کامش از تشنگی به هم نچسبه
یاد شهید مهدی باکری بخیر که انبار دار به مسئولش گفت : میشه این رزمنده رو به من تحویل بدی، چون مثل سه تا کارگر کار میکنه طرف میگه رفتم جلو دیدم فرمانده لشگر مهدی باکریه که صورتشو پوشونده کسی نشناسدش و گفت چیزی به انباردار نگه
یاد اون شهیدی بخیرکه برای رد شدن از سیم خاردار باید یه نفر روی سیم خاردار میخوا بید تا بقیه از روش رد بشن داوطلب زیاد بود قرعه انداختند، افتاد بنام یک جوان زیبارو همه اعتراض کردند الا یک پیرمرد که گفت: چکار دارید بنامش افتاده بذارید بره دیگه
همه تودلشون گفتند : عجب پیرمرد سنگدلی دوباره قرعه انداختند، باز هم بنام همون
جوان افتاد بدون درنگ جوان خودش رو انداخت روی سیم خاردار
بچه ها گریان و با اکراه شروع کردند به رد شدن از روی بدن او همه رفتند الا همون پیرمرد … گفتند چرا نمیای گفت شما برید من باید بدن پسرم رو ببرم برای مادرش
آخه مادرش منتظره … درود بر شهامت و غیرتتان شهدا
قابل توجه اون های که حقوق چند ده میلیونی می گیرند
برای رد شدن و رسیدن به عرش دنیا پایمان را روی خون شهید نگذاریم مواظب باشیم